۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه


\


تولدی ديگر فروغ فرخزاد

همه‌ هستی من آيه تاريکی ا‌ستکه ترا در خود تکرار کنانبه سحرگاه شگفتن‌ها و رستن ‌های ابدی خواهد بردمن در اين آيه ترا آه کشيدم، آهمن در اين آيه ترابه درخت و آب و آتش پيوند زدم
زندگی شايديک خيابان دراز است که هر روز زنی با زنبيلی از آن می ‌گذردزندگی شايدريسمانی‌ است که مردی با آن خود را از شاخه می ‌آويزدزندگی شايد طفلی ا‌ست که از مدرسه برمی ‌گرددزندگی شايد افروختن سيگاری باشد، در فاصله‌ی رخوتناک دو هم ‌آغوشیيا عبور گيج رهگذری باشدکه کلاه از سر برمی ‌داردو به يک رهگذر ديگر با لبخندی بی ‌معنی می‌گويد "صبح بخير"
زندگی شايد آن لحظه‌ مسدودی ا‌ستکه نگاه من، در نی‌نی چشمان تو خود را ويران می‌ سازدو در اين حسی استکه من آن ‌را با ادراک ماه و با دريافت ظلمت خواهم آميخت
در اتاقی که به‌ اندازه يک تنهايی ا‌ستدل منکه به اندازه‌ يک عشق‌ استبه بهانه‌های ساده‌ خوشبختی خود می ‌نگردبه زوال زيبای گل‌ا در گلدانبه نهالی که تو در باغچه خانه‌ مان کاشته ‌ایو به آواز قناری ‌هاکه به اندازه‌ يک پنجره می‌ خوانند
آه …سهم من اين ا‌ستسهم من اين ا‌ستسهم من،آسمانی‌ است که آويختن پرده‌ای آن را از من می‌ گيردسهم من پايين رفتن از يک پله‌ متروک‌ استو به چيزی در پوسيدگی و غربت واصل گشتنسهم من گردش حزن ‌آلودی در باغ خاطره‌هاستو در اندوه صدايی جان دادن که به من می‌گويد:"دست‌هايت رادوست می‌دارم"
دست‌هايم را در باغچه می‌ کارمسبز خواهد شد، ‌می ‌دانم، می‌ دانم، می‌ دانمو پرستوها در گودی‌ انگشتان جوهری‌ امتخم خواهند گذاشت
گوشواری به دو گوشم می ‌آويزماز دو گيلاس سرخ همزادو به ناخن‌هايم برگ گل کوکب می‌چسبانمکوچه ‌ای هست که در آنجاپسرانی که به من عاشق بودند،‌ هنوزبا همان موهای در هم و گردن‌های باريک و پاهای لاغربه تبسمهای معصوم دخترکی می‌انديشند که يک‌ شب او راباد با خود برد
کوچه‌ ای هست که قلب من آن ‌رااز محله‌های کودکی ‌ام دزديده ا‌ست
سفر حجمی در خط زمانو به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردنحجمی از تصويری آگاهکه ز مهمانی يک آينه برمی‌ گردد
و بدين سان ا‌ستکه کسی می ‌ميردو کسی می‌ ماندهيچ صيادی در جوی حقيری که به گودالی می ‌ريزد، مرواريدی صيد نخواهد کرد
منپری‌ کوچک غمگينی رامی‌ شناسم که در اقيانوسی مسکن داردو دلش را در يک نی‌ لبک چوبينمی ‌نوازد آرام، آرامپری کوچک غمگينیکه شب از يک بوسه می ‌ميردو سحرگاه از يک بوسه به دنيا خواهد آمد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر